ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
این روزها چند عدد کتاب تهیه کردم (عمدتا تاریخی بودن؛ از اونجایی که به تاریخ علاقه دارم و هر کتابی را نمیخونم چون سلیقه خاصی دارم ) یکی از این کتابها ، کتاب نبرد دندانقان(نوشته حمدالله صادقی نیا) بود که شرح به قدرت رسیدن سلجوقیان و نابودی تقریبی غزنویان رو نوشته بود .
این واقعیت تاریخی از اونجا جالب میشه که سلطان محمود (غزنویان) بزرگ طایفه سلجوقی رو که برای غزنویان خطرناک بود دعوت می کنه و طی ماجراهایی اون رو بی گناه دستگیر و به یکی از زندان های هندوستان منتقل می کنه . سلجوقیان هم از این ماجرا بسیار ناراحت و عصبانی میشن اما چون که نمی تونستن کاری بکنن با سلطان محمود مدارا می کنن و در عین حال تصمیم می گیرند که چهل نفر از فرمانداهان زبده و جوان سلجوقی در گروه های دو نفری به هندوستان اعذام کنند تا اسراءیل و همراهانش شاید پیدا شود . همه این چهل جوان مشکلات بسیاری رو یا رو می شن و بسیاری شون در راه در اثر حمله راهزنان ، گرسنگی ،بی آبی و...فوت می شدند ولی بلاخره دو نفر از اون ها جوان های غیور سلجوقی قلعه مورد نظر رو پیدا می کنند .
ادامه مطلب ...